۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه

پارتیزان

همیشه فکر می کردم از هرچیزی بترسی  همان می شود ، همان سرت می آید .
حالا مطمئن هستم که همین طور است .
هر وقت دل به دریا زدم و طغیان کردم به هدفم رسیدم . اما هر وقت ترسیدم هیچ به هیچ چیزی نرسیدم و فقط یک مشت حسرت و قصه گیرم آمد .
حالا هیچ شکی ندارم طغیان نتیجه می دهد ، باید پارتیزان بود و دل را به دریا زد . نمونه کامل همچین آدمی چگوارا است ، بله دکتر چه ، یک پارتیزان بود که طغیان کرد و به هدف خودش رسید . خیلی های دیگر هم همین طور بودند . به نظر من حتی انینشتن هم روح پارتیزانی داشت .
اشتباه نکنید خودم را یا این ابر انسانها مقایسه نمی کنم چون معتقدم نه من و نه هیچ انسان دیگری  می تواند مثل این آدم ها باشد ولی چیزی که مسلم است این است که آنها راهشان را درست رفتند و به چیزی هم که می خواستند رسیدند .
راهی جز این نیست پارتیزانی و طغیان گری . 

هیچ نظری موجود نیست: