۱۳۸۸ دی ۸, سه‌شنبه

عاشورا




ظهر عاشورا بود ، دوربینم را برداشتم و رفتم تا از مراسم عزا داری عکس بگیرم . شهر شلوغ بود و با روزهای عادی فرق داشت ، بعضی از خیابانها ترافیک بود حتی بیشتر از روزهای معمولی . صفهای طولانی ، هرج و مرج ، لباسهای مشکی ، ترافیک زیاد در مکانهای که شربت ، چای یا غذا می دادند . همیشه فکر می کردم این غذاها را به آدمهای به اصتلاح مستحق همان انسانهای که به هر دلیلی ضعف مالی دارند و همین چند غذا هم برایشان غنیمت است ، این فکر خوبی است و اگر این کار درست انجام شود دل خیلی ها شاد می شود .

اما صفهای که من در روز عاشورا دیدم چیز دیگری را نشان میداد ، افرادی که از ماشینهای چند ده میلیونی پیاده می شدند و می رفتند توی صف و حتی بعضی از آنها وقتی یک غذا می گرفتند به سرعت اون غذا رو می گذاشتند توی ماشین مدل بالایشان و دوباره می رفتند توی صف .

ماشین مدل روز ، لباسهای مثلاً گران قیمت ، آرایشهای پیچیده ، یعنی اینها نیازمند هستند ؟

دوربینم هنوز توی کیف بود ، بعد از این که این اتفاقات را دیدم و معنی انسان نیازمند به کل توی ذهنم عوض شد به راهم ادامه دادم ، شهر شلوغ تر شد رسیدم به جاهایی خیلی هرج و مرج بود ، شلوغ بود اما خبری از صف و غذا نبود هر کس به هر طریقی که می توانست فرار می کرد دوباره جمع می شدند و چند نفر موتور سوار که به سمتشان می آمدند دوباره پراکنه می شدند ، دوربینم همچنان توی کیف بود و من از تصمیم منصرف شدم و راه برگشت به خانه را انتخاب کردم ، دو باره با همان صفهای طولانی و انسانهای نیازمن برخورد کردم تا رسیدم خانه ، خیلی گرسنه بودم ، نیمرو با رب گوجه فرنگی درست کردم و نهار خوردم ( جای شما خالی خیلی چسبید ) .

بعد خوابیدم و خواب مار دیدم ، ترسناک بود . بیدار که شدم به مادرم تلفن کردم و خوابم را برای ایشان تعریف کردم ، چند سوال پرسیدند . من خواستم از نتیجه و این که این خواب چه معنای دارد مطلع شوم مادرم به من هیمن را گفتند که مار می تواند مال و ثروت باشد می تواند دشمن باشد . و در آخر هم گفتند خودم برایت صدقه می دهم .



۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام خوبی؟ هادی خان روز عاشورا یا هر روز دیگری که می بینی مردم غذا یا شربت یا... می دهند فقط برای مستمندان یا ضعیفا نیست. تو به اینا اعتقاد نداری اما خیلی ها چرا به ماشین مدل بالا یا آرایش نیست اون دلشونه که ضعیفه. می خواهی بدونی من کیم؟ اینم نشونیش که تو گفتی عاشورا نرفتی بیرون و حرف من و گوش دادی اما.... بذار خوب شم دستم بهت می رسه

ناشناس گفت...

سلام خوبی؟ غذا یا شربت دادن یا چایی یا شیر کاکائو و.... در این روز فقط برای آنهایی که لباسهای فقیرانه می پوشند یا به اصطلاح غذا ندارند نیست چون خود تو هم خوب می دونی مثلا اونهایی که سر چهار راه گدایی می کنند وضعشان از منو تو هم بهتر . پس فقیر بودن یا نیاز داشتن به این چیزا نیست به اینه که قلبت نیاز داره یا نه ... در ضمن تو که عاشورا گفتی بیرون نرفتی ای خالی بند فکر کنم فهمیدی من کیم بزار خوب شم خدمتت می رسم